بعد چندروز دوباره اومدم.اومدم تا به دنیای مجازی سری زده باشم...

خسته شدم،تعطیلات مسخره ای شده برای خودش...

بیکاری پشت بیکاری...تنها آرزوی چند ماه قبل

ماه رمضان است و وظیفه ی ما روزه گرفتن ولی سعادت روزه گرفتن نصیب ما نشده.....گلودرد در تابستان....هه

تجویز قرص آموکسی سیلین توسط دکترخانه...و درنهایت خوردن سه وعده قرص....هشت ساعت به هشت ساعت...

عیدفطر هم که عروسی پسرعمه است....لباس می خواهم...کفش....یک دست لباس دیگر برای حنابندان...خرت و پرت و لوازم آرایشی

ماجرایی شده این لباس خریدن ما هرجایی می رویم من خوشم نمیاد بعد چندی که دریک بوتیک که ازیک لباس خوشمان آمد و

پسندیدیم و گرفیم مادر محترم اظهار داشتند که اصلا لباس جالبی نیست.......اه خسته شدم 


Tags:
4

الآن داشتم عکسای روز پنج شنبه رو نگاه میکردم.

که خیلیم خوش گذشت...هوای عالی و جمع فامیلا و کلی خوش گذرونی:)

این جمعه هم قرار شده بازم بریم بیرون ولی ما نمی تونیم:(

چون من صبح کنکور تجربی دارم و بعدازظهر کنکور زبان...

اینم یه عکس از عکسای روز پنج شنبه:)

 

 


Tags:
3

من تبدیل به من کاملا غیر واقعی شدم!

من واقعی جان دلم برات تنگ شده تا کی می خوای یکی دیگه باشی!

تا کی می خوای لبخند الکی بزنی!

تا کی می خوای درجواب حالت چطوره ها بگی خوبم؟!!

خستم....خسته ی خودم!

ازدست خودم خسته شدم!


Tags:
2

هرچقدر زمان بیشتر میگذره میزان تنفر من از این فضا بیشتر میشه!


Tags:
1

بالاخره کنکورم داره میااااد.یه روزایی می گفتم کووووووو کنکور دوسال مونده:|

ولی حالا فقط فقط یک هفته بیشتر نمونده.من عادت داشتم همه ی خاطرات زندگیمو توی وبلاگ قبلیم می نوشتم.

تا اینکه سرور بلاگفا ازدسترس خارج شد،بعضیا می گن هک شده بعضیای دیگه هم می گن که آمریکا تحریم کرده و خود سایت

هم یک ماهه که می گه درست میشه ولی ازدوروز مهلت خواستن به یه ماه کشیده!دلم برای تنها دوستم که تو وبم داشتم تنگ شده!

میدونم دل اونم برای من تنگ شده...وبلاگمو دوست داشتم چون امیرحسین برام درست کرده بود و بعد رفتنش تنها چیزی که بهم 

آرامش میداد همون وبلاگ و نوشته هاش بود تا اینکه تصمیم گرفتم خودم بنویسم و روز نویسش کنم،حیف شد.

حالا بعد کلی گشت و گذار تو سیستم های وبلاگ دهی گمون کنم اینجا به دلم نشسته ولی بلاگفا بهتر بود:|


Tags: